براے امیـــــرحسین♡امیـــــرعباس

خاطرات شمال

پسرای گلم سلام میخوام از خاطرات شمال بنویسم هفته ی پیش ۵شنبه ۴مرداد باخاله جون اینا و آقاجون و عزیزجون اینا رفتیم شمال یعنی عمو محسن دعوتمون کرده بود ۴شنبه شب همه وسایل و لباسارو جمع و جور کردیم منم واس ناهار فردا غذا درست کردم(قرمه سبزی) صبح ساعت۶راه افتادیم از سمت جاده چالوس رفتیم توراه برای صبحانه نگه داشتیم و دورهم صبحانه خوردیم یکم استراحت کردیم و راه افتادیم شما خخخیلی خوشحال بودید و من از شما خوشحال تر عاشق شمالم ساعت۲ونیم بود رسیدیم چابکسر(مجتمع آهوان) ویلارو عمو محسن تحویل گرفت وسایلارو بردیم داخل شما شیطنتهاتون شروع شد این اتاق بدو اون اتاق بدو محوطه میرفتید و هرچی میگفتم شلوغ نکنید کارخودتونو میکردید الیناهم مثل...
16 مرداد 1397
1